جایگاه ولایت و عمل در نجات از نظر شیعه

پدیدآوراحمدرضا مفتاح

نشریهمجله هفت آسمان

شماره نشریه36

تاریخ انتشار1390/01/17

منبع مقاله

share 701 بازدید
جایگاه ولایت و عمل در نجات از نظر شیعه

احمد رضا مفتاح

اشاره

در دیدگاه شیعه، ایمان، ولایت و عمل صالح به عنوان عوامل نجات برشمرده شده است. در مورد نقش ایمان به عنوان عامل اصلی نجات بحثی نیست. آنچه محل بحث است این است که در خصوص مسئله ولایت و عمل با دو دسته روایات روبه‏رو هستیم؛ یک دسته روایاتی که فضایل شیعه را بر می‏شمارند و علاوه بر این‏که نه تنها اعتقاد به ولایت را شرط قبولی اعمال و شرط نجات می‏دانند، به شفاعت و آمرزش گناهان شیعیان نیز وعده می‏دهند. دسته دیگر روایاتی است که اوصاف و آداب شیعه را بر می‏شمارند و بر ضرورت عمل صالح تأکید دارند. روشن است که چون زمینه صدور این روایات متفاوت بوده و هر کدام در مقام خاصی بیان شده‏اند، در کتب روایی و مباحث مربوط به طور جداگانه از آنها سخن رفته است. متأسفانه گاهی روایات مربوط به عمل کمتر مورد توجه قرار گرفته است. با در نظر گرفتن هر دو دسته روایات و تفسیر توأمان آنها از حیث نظری وجه جمع مشترک آنها روشن شده، از حیث عملی از نوعی برداشت افراطی و توهم‏انگیز از مسئله ولایت که ممکن است به بی‏پروایی نسبت به عمل صالح بینجامد، جلوگیری خواهد شد.
در این خصوص که نجات و رستگاری انسان از چه راهی حاصل می‏شود، به طور کلی دو دسته نظریه وجود دارد که می‏توان از آنها به عنوان نظریه‏های تک‏عاملی ونظریه‏های چندعاملی تعبیر کرد. در نظریه‏های تک‏عاملی بحث بر سر این است که نجات تنها از راه ایمان یا تنها از راه عمل یا تنها از راه فیض و رحمت الاهی حاصل می‏شود. در نظریه‏های چندعاملی گفته می‏شود نجات از راه ایمان و عمل با هم یا ایمان و رحمت الاهی با هم یا هر سه عنصر ایمان و عمل و رحمت الاهی با هم حاصل خواهد شد. در فرهنگ اسلامی دیدگاه قالب نظریه ترکیبی ایمان و عمل است. در شیعه علاوه بر ایمان و عمل، به مسئله ولایت‏باوری نیز توجه ویژه‏ای شده است. گرچه گاه ممکن است هر یک از اینها بیشتر از دیگر عوامل مورد تأکید قرار گرفته باشد، در مجموع می‏توان گفت که از نظر شیعه ایمان، عمل و اعتقاد به ولایت مهم‏ترین عوامل نجات برشمرده شده‏اند.
بدون تردید ایمان عامل اصلی نجات است و در تمام آیات و روایاتی که به نوعی به نجات و رستگاری اشاره شده از ایمان سخن رفته یا آن را مفروض گرفته‏اند. عمل در سایه ایمان ارزش و اعتبار پیدا می‏کند. از این رو، خدای متعال می‏فرماید: «کسانی که کارهای شایسته کنند، مرد باشند یا زن، در حالی که مؤمن باشند، داخل بهشت می‏شوند».(1) در واقع ایمان شرط پذیرش عمل است و نبودِ ایمان موجب تباهی عمل خواهد بود.(2) در قرآن، بی‏ثمربودن اعمال کافران به سراب و گاه به خاکستری تشبیه شده است که بادی تند در روزی طوفانی بر آن بوزد و چیزی از آن باقی نگذارد.(3)
مسلم است که قرآن سعادت اخروی را منوط به ایمان به خدا و جهان آخرت می‏داند. کسی که به خدا اعتقاد ندارد و جهان آخرت را نمی‏شناسد و هرگز برای آخرت بذری نپاشیده است چگونه می‏تواند در آخرت از آن بهره‏مند شود؟! «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه». کسی که به خدا و روز جزا ایمان ندارد، نمی‏تواند انگیزه الاهی و اخروی داشته، عمل را وسیله صعود قرار دهد. البته اگر کفر و عناد و دشمنی با حقیقت در کار نباشد، چه بسا اهل جهنم نباشد، بلکه در شمار مستضعفان و «مرجون لامر اللّه‏» قرار گیرد.(4) پس در اهمیت و جایگاه ایمان در نجات تردیدی وجود ندارد، از این‏رو اهمیت ایمان را در نجات مفروض می‏گیریم و به سراغ دو عامل دیگر می‏رویم، به‏ویژه آن‏که در روایات مربوط به ولایت و نیز آیات و روایات مربوط به عمل هیچ‏گونه تعارضی با ایمان به چشم نمی‏خورد.
آنچه بحث برانگیز است این است که دیدگاه نجات‏بخشی ولایت مختص شیعیان است، حال آن‏که در منابع اهل سنّت در کنار ایمان فقط بر عمل تأکید شده است و نه تنها برای مسئله ولایت جایگاهی قائل نشده‏اند، بلکه با اشاره به آیاتی نظیر «الا تزر وازرة وزر اخری» و «ان لیس للانسان الا ماسعی» امید به نجات‏بخشی از راه شفاعت و انتساب به برخی افراد ممتاز را بی‏فایده می‏دانند؛(1) هر چند ولایت به معنای محبت اهل‏بیت پیامبر مورد قبول همه اهل قبله است.
هم‏چنین ناگفته نماند که اصل مسئله شفاعت به استناد آیات و روایات، مورد پذیرش و اتفاق نظر همه مسلمانان است و در این باره ادعای اجماع شده است.(2) اگر در بین مذاهب اسلامی اختلاف نظری وجود دارد درباره ماهیت و چگونگی شفاعت و مصادیق شفاعت‏کنندگان و شفاعت‏شوندگان است.(3) از جمله این‏که معتزله شفاعت را ویژه مؤمنانِ تائب، و فایده شفاعت را ارتقای درجه شفاعت‏شونده می‏دانند.(4) گفتنی است که برخی آیات قرآن بر نفی شفاعت دلالت می‏کنند، از جمله آیاتی که می‏فرماید: «بترسید از روزی که هیچ کس چیزی [از عذاب خدا] را از کسی دفع نمی‏کند و نه از او شفاعتی پذیرفته و نه به جای وی بدلی گرفته می‏شود و نه یاری خواهد شد».(5)
در مورد این آیه و همانندهای آن پاسخ داده‏اند که آیات دیگری نیز وجود دارد که بر رحمت و مغفرت واسعه الاهی دلالت دارد، مثل این‏که می‏فرماید: «... از رحمت خدا نومید مشوید، در حقیقت خدا همه گناهان را می‏آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است»،(6) برای جمع بین آیات گفته‏اند که آیات ناظر به نفی شفاعت، مختص کافران و مشرکان است.(7) در برخی آیات مربوط به نفی شفاعت، آنجا که اذن یا رضایت الاهی در کار است استثنا شده، مثل «شفاعت در پیش او سودی نمی‏بخشد، مگر برای آن‏که به وی اجازه دهد»؛(1) «جز برای کسی که [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمی‏کنند».(2)
بحث اصلی این است که برخی روایات مربوط به ولایت، و روایات مربوط به عمل در ظاهر متعارض به نظر می‏رسند، به‏ویژه آن‏که عده‏ای به استناد بشارتی که در این روایات به شیعیان داده شده گمان کرده‏اند که اهمیت عمل تحت‏الشعاع قرار گرفته است و حتی برخی دچار توهم شده‏اند که با صرف ادعای شیعه بودن و انتساب به ولایت می‏توان به نجات رسید. به قول شهید مطهری: «بدبختانه در اعصار اخیر فکر مرجئه در لباس دیگری در میان عوام شیعه نفوذ کرده است، گروهی از عوام شیعه صرفا انتساب ظاهری به امیرالمؤمنین(ع) را برای نجات کافی می‏شمارند. گمان می‏کنند اعمال بد و گناهان شیعه همه بخشیده خواهد شد و به نظر می‏رسد آنچه هیچ ارزشی ندارد عمل است و شرط کافی برای سعادت فقط این است که خود را شیعه بنامد و بس».(3)
مرجئه می‏گفتند: «هیچ معصیتی به ایمان ضرر نمی‏رساند».(4) زید بن‏علی درباره این عقیده می‏گفت: «این نظر فاسقان را به عفو خدا طمع‏کارتر کرده است».(5) استاد مطهری می‏گوید: «بعضی از جهّال شیعه نیز که راجع به ولایت و محبّت اهل بیت گمان کرده‏اند با محبت به امیرمؤمنان هیچ گناهی ضرر نمی‏رساند، همین تأثیر را در اجتماع گذاشته‏اند، یعنی طمع گناهکاران به عفو خدا را بیشتر کرده‏اند».(6)
عجیب‏تر آن‏که گاه بر اثر تأکیدات مبالغه‏آمیز بر مسئله آمرزش گناهان از راه تمسک به ولایت، گاه در جهان غرب به اشتباه اعتقاد شیعیان به مسئله امامت به ویژه شهادت امام حسین(ع)بامسئله‏فداء در مسیحیت‏مقایسه‏شده و این‏دو را شبیه‏یکدیگر قلمداد کرده‏اند.
برخی از اتباع صوفیه نیز دچار این توهم شده‏اند که عمل اهمیتی ندارد. از این‏رو، برخی از بزرگان آنان با این توهم مخالفت کرده‏اند: «آنچه مرجئه در زمان‏های سابق می‏گفتند و آنچه قلندریه در این زمان‏ها پیشه خود قرار داده‏اند باطل است که چون دست تو به دست ولیّ امر رسید هر چی خواهی بکن که بر تو هیچ گرفتی نخواهد بود، زنهار زنهار که مغرور این اقوال نشوی و خود را به ضلالت و عذاب ابد گرفتار نکنی، زیرا ایمان اقتضا می‏کند که انسان تابع اوامر و نواهی خلفای الاهی باشد».(7)
به این ترتیب، برای آن‏که از یک برداشت افراطی و توهم‏انگیز که با سیره ائمه اطهار(ع) سازگاری ندارد جلوگیری شود بجاست که ضمن توجه به روایات مربوط به فضایل شیعه، به آیات و روایاتی نیز که در خصوص تأکید عمل به شیعیان رهنمود داده نیز توجه کنیم.

جایگاه ولایت اهل‏بیت در نجات

تأکید بر نجات‏بخشی اعتقاد به امامت و ولایت اهل‏بیت(ع) از ویژگی‏های شیعیان است. چند دسته روایت در این زمینه وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
1. روایاتی که شرط صحّت و قبولی اعمال را التزام به ولایت ائمه می‏داند و عمل صالح بدون ولایت را بی‏فایده می‏شمارد. در حدیث معروف زراره به نقل از امام صادق(ع) که می‏فرماید: اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز، زکات، حجّ، روزه و ولایت. زراره از حضرت می‏پرسد کدام یک افضل است؟ امام می‏فرماید: ولایت افضل است، زیرا ولایت کلید آنهاست. در ادامه حدیث، به ترتیب فضیلت هر یک از آنها بر شمرده می‏شود و در پایان حضرت درباره اهمیت ولایت می‏فرماید: «اگر مردی شب‏ها را به عبادت سپری کند و روزها را روزه بدارد و تمام اموالش را صدقه بدهد و در تمام عمرش حج را به جا آورد، اما امر ولایت ولیّ خدا را نشناسد تا از او پیروی کند و تمام اعمالش با راهنمایی او باشد، برای او در ثواب خدای عزّوجل حقّی نیست و او در شمار اهل ایمان نیست. سپس فرمود: خدا نیکوکاران از ایشان [اهل ولایت یا مخالفان مستضعف [را به یمن رحمت خود در بهشت وارد کند».(1)
در روایتی پیامبر اکرم (ص) می‏فرماید: «اگر مردی خدا را ملاقات کند، در حالی که عمل هفتاد پیغمبر را انجام داده، اما ولایت اولی‏الامر از ما اهل بیت را نداشته باشد، خدا از او هیچ چیزی [=صرف و عدل[ را قبول نخواهد کرد».(2)
امام زین‏العابدین(ع) نیز می‏فرماید: «... بالاترین مکان‏ها ما بین رکن و مقام [حضرت ابراهیم] است. اگر مردی به اندازه عمر نوح در میان امتش، یعنی 950 سال عمر کند و در آنجا روزها را روزه بدارد و در شب‏ها عبادت را به پا دارد، سپس خدا را بدون ولایت ما ملاقات کند، آنچه انجام داده هیچ سودی به حال او نخواهد داشت».(1)
هم‏چنین در برخی روایات، ولایت امیرالمؤمنین(ع) از جمله مواردی است که مسلمانان باید در روز قیامت پاسخ‏گوی آن باشند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «هنگامی که در روز قیامت [پل] صراط بر روی جهنم نصب می‏شود، از آن کسی عبور نمی‏کند، مگر این‏که جواز عبوری داشته باشد که در آن ولایت علی بن‏ابی‏طالب باشد و این همان سخن خدای تعالی است که: «و قفوهم انّهم مسئولون»، یعنی باید نسبت به ولایت علی بن‏ابی‏طالب پاسخ‏گو باشند».(2)
2. روایاتی که رستگاری را از آنِ شیعیان می‏داند، مثل این حدیث که نقل شده پیامبر اکرم (ص) بر شانه حضرت علی(ع) زد و فرمود: «هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه».(3) در روایت دیگری پیامبر اکرم (ص) به حضرت علی(ع) می‏فرماید: «تو و شیعیانت در روز قیامت وارد می‏شوید، در حالی که هم شما خشنود هستید، هم خدا از شما خشنود است».(4) هم‏چنین پیامبر اکرم (ص) درباره اهل بیت می‏فرماید: «کسی که آنان را دوست بدارد و به آنان اقتدا کند، فوز و رستگاری عظیمی نصیب او می‏شود و نجات می‏یابد».(5)
3. روایات متعددی که به محبّان حضرت علی(ع) صریحا وعده بهشت می‏دهد؛ از جمله این‏که پیامبر اکرم (ص) به تفصیل فضایلی را برای محبّت به حضرت علی(ع) بر می‏شمارد که به قسمتی از آن اشاره می‏کنیم: «... آگاه باشید کسی که علی(ع) را دوست بدارد ملائکه برای او طلب مغفرت می‏کنند و درهای هشتگانه بهشت به روی او گشوده شود، پس بدون محاسبه اعمال از هر دری که بخواهد وارد شود... آگاه باشید هر که علی(ع) را دوست بدارد خداوند او را از آتش جهنم برهاند... آگاه باشید کسی که علی(ع) را دوست بدارد، برای او حساب و کتاب و میزانی برپا نمی‏شود و به او گفته می‏شود: بدون محاسبه اعمال وارد بهشت شو...».(1)
در روایتی پیامبر اکرم (ص) می‏فرماید: «کسی که بر محبّت آل محمد بمیرد، به حال شهادت مرده است، آگاه باشید کسی که بر محبت آل محمد بمیرد در حال توبه مرده است، کسی که بر محبّت آل محمد بمیرد با ایمان کامل مرده است، کسی که بر محبّت آل محمد بمیرد فرشته مرگ او را به بهشت بشارت می‏دهد... آگاه باشید کسی که با کینه آل محمد بمیرد، بوی بهشت به او نخواهد رسید...».(2)
4. روایاتی که محبّان اهل بیت را مشمول آمرزش الاهی می‏داند و آمرزش گناهان دوستداران اهل بیت را ثمره محبّت آنان می‏شمارد: «... محبّت ما اهل بیت، گناهان بندگان را فرو می‏ریزد، همان‏طور که بادْ برگ درخت را می‏ریزد».(3) امام رضا(ع) به نقل از پدرانش می‏فرماید: پیامبر اکرم (ص) فرمود: «محبّت ما اهل بیت، گناهان را می‏پوشاند و حسنات را چند برابر می‏کند و خداوند ستم‏های محبّان ما اهل بیت، را بر عهده می‏گیرد، مگر در جایی که به مؤمنان ضرر رسانده و ظلم کرده باشد...».(4) هم‏چنین در روایت دیگری وارد شده: «خداوند حیا می‏کند امّتی را عذاب کند که به امامی که منصوب از طرف خداست، ملحق شده باشد، گرچه در میان اعمال این امت اعمال ناصواب و خطا وجود داشته باشد».(5)
5. روایاتی که شفاعت پیامبر (ص) و اهل بیت را شامل حال کسانی می‏داند که به اهل بیت محبّت داشته باشند. پیامبر اکرم (ص) می‏فرماید: «به محبّت ما اهل بیت، ملتزم باشید. کسی که روز قیامت خدا را ملاقات کند، در حالی که ما را دوست داشته باشد، به خاطر شفاعت ما وارد بهشت می‏شود. قسم به کسی که جانم در دست اوست عمل هیچ بنده‏ای جز با معرفت حق ما به حال او سودی ندارد».(6)
هم‏چنین، پیامبر اکرم (ص) می‏فرماید: «چهار دسته را روز قیامت من شفاعت می‏کنم، هرچند به اندازه اهل زمین گناه داشته باشند... یک دسته از آنان کسانی‏اند که با قلب و زبان به اهل بیت محبّت داشته باشند».(1) در روایت دیگری امام کاظم و امام صادق(ع) می‏فرمایند: «قسم به خدا آن قدر از گناهکاران شیعیانمان شفاعت کنیم که وقتی دشمنان ما آن را ببینند بگویند: "فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم فلو انّ لنا کرّة فنکون من المؤمنین"».(2) مراد از ایمان در اینجا هدایت‏شدن به ولایت ائمه است.
حال سؤال این است که آیا این گونه روایاتی که نقش مهمّی برای محبّت اهل بیت قائلند بی‏قید و حد هستند و امان‏نامه‏ای برای شیعیان به شمار می‏آیند؟ آیا به صرف انتساب به تشیع یا اعتقاد به ولایت می‏توان به رستگاری رسید؟ واقعیت این است که در مقابل این روایات، روایات متعددی وجود دارد که بر نقش عمل در نجات تأکید دارد و اوصافی را برای شیعیان برشمرده است. باید مجموع روایات را در نظر گرفت تا قلمرو واقعی روایاتِ عام و مطلق معلوم شود و احیانا اگر تعارضی بین آنها و دیگر آیات و روایات به نظر می‏رسد با تفسیر برطرف گردد. با توجه به این‏که روایات مربوط به عمل از پشتوانه محکم آیات قرآنی نیز برخوردار است، در ابتدا به جایگاه عمل از نظر قرآن می‏پردازیم و پس از آن از روایات مورد نظر بحث خواهیم کرد.

جایگاه عمل در نجات از نظر قرآن

آیات بسیار زیادی بر جایگاه عمل تأکید دارند که به نمونه‏هایی از آنها اشاره می‏کنیم: 1. آیاتی که در آنها از عمل به «کسب» تعبیر شده و انسان مسئول عمل خود دانسته شده است: «کل نفس بما کسبت رهینه».(3) قرآن تأکید می‏کند که انسان با عمل خود چیزی را به دست می‏آورد. کار و عمل در انسان نقش سازنده‏ای دارد. انسان به تبع کاری که انجام می‏دهد ساخته می‏شود. کسی که عمل صالح انجام می‏دهد خود را صالح، و کسی که عمل فاسد انجام می‏دهد خود را فاسد می‏کند، از این رو قرآن می‏فرماید: «هر کسی در گرو دستاورد خویش است».(4) پس، از آنجا که عمل‏کننده در گرو عمل خود و تابع تأثیر آن است، عمل سبب سعادت یا شقاوت او خواهد شد. آیات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد: «ان لیس للانسان الاّ ما سعی و أنّ سعیه سوف یُری ثمّ یجزیه الجزاء الاوفی».(1)
2. آیاتی که برخی سعادت‏ها یا مصیبت‏های دنیوی را نتیجه عمل انسان می‏داند. «و هر گونه مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و خدا از بسیاری در می‏گذرد»؛(2) «و چه بسیار شهرها که از فرمان پروردگارشان و پیامبرانش سرپیچیدند و از آنها حسابی سخت کشیدیم و آنان را به عذابی بس زشت عذاب کردیم تا کیفر زشت عمل خود را چشیدند و پایان کارشان زیان بود.»(3)
علامه طباطبایی در خصوص این‏گونه آیات می‏گوید: «بعضی حوادث عالم به دنبال برخی اعمال واقع می‏شود. وقتی انسان خدا را اطاعت کند و در پی رضایت او باشد، خیر و برکت نازل می‏شود. و وقتی انسان از مسیر عبودیت خارج شود و به تباهی و گمراهی بیفتد و نیّت پلید داشته باشد، موجب ظهور فساد می‏شود و گسترده‏شدن ظلم باعث هلاکت امت‏ها، از بین رفتن امنیت و بروز جنگ‏ها، مصیبت‏ها و حوادث ناگهانی، مثل سیل، زلزله، صاعقه، طوفان و مانند آن می‏شود».(4)
البته ناگفته نماند که مصیبت‏ها و بلاها گاه بر انسان صالح وارد می‏شود که ابتلا و امتحان الاهی خواهد بود تا خداوند طیب را از خبیث متمایز سازد، مثل طلایی که با محک، عیار آن سنجیده می‏شود: «آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می‏شوند و مورد آزمایش قرار نمی‏گیرند؟... آیا کسانی که کارهای بد می‏کنند، می‏پندارند که بر ما پیشی خواهند جست؟ چه بد داوری می‏کنند!».(5)
3. آیاتی که تأکید دارد که اعمالْ محفوظ و مکتوب هستند و به طور کلّی آیاتی که به نوعی تجسّم اعمال از آنها فهمیده می‏شود: «روزی که هر کسی کار نیکی را که به جای آورده و بدی‏ای را که مرتکب شده، حاضرشده می‏یابد...».(6)
«و کارنامه [عمل شما در میان] نهاده می‏شود، آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن است بیمناک می‏بینی و می‏گویند: ای‏وای بر ما، این چه نامه‏ای است که هیچ کار کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته، جز این‏که همه را به حساب آورده است! و آنچه را انجام داده‏اند، حاضر یابند».(1) «در حقیقت، کسانی که اموال یتیمان را به ستم می‏خورند، جز این نیست که آتشی در شکم خود می‏بلعند و به زودی در آتشی فروزان در آیند».(2)
آنچه در متون دینی درباره تجسم اعمال گفته شده نیز مؤید اهمیت و جایگاه عمل است. گرچه واژه «تجسّم اعمال» به صراحت در آیات و روایات نیامده است، با این حال فحوای برخی آیات و روایات بر «تجسّم اعمال» دلالت می‏کند، علاوه بر این‏که واژه «تمثّل» که به نوعی همان معنای تجسم از آن فهمیده می‏شود، در روایات وارد شده است. روایاتی که تجسّم یا تمثل عمل از آنها فهمیده می‏شود در کتب و جوامع روایی مثل کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب، امالی شیخ طوسی، امالی شیخ مفید، امالی شیخ صدوق، تفسیر علی بن‏ابراهیم قمی، تفسیر عیاشی، مجمع البیان طبرسی، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه وجود دارد. کثرت کتاب‏ها و روایت‏ها مایه اطمینان نسبت به صدور آنها از پیامبر و ائمه است.
روایاتی که به نوعی بر تجسم اعمال دلالت می‏کند، چند دسته است: 1. گروهی که بنا به مفاد آنها عمل انسان مصاحب و قرین اوست و با او دفن می‏شود؛ 2. روایاتی که تلویحا به ممثّل یا مجسم‏شدن عمل اشاره دارد، مثل روایت کافی که میت از صورتی که در کنارش هست می‏پرسد تو کیستی؟ می‏گوید: «من اعتقاد درست تو و عمل صالح تو هستم»؛ 3. روایاتی که در آنها از رؤیت و دیدن سخن رفته است. امام باقر(ع) می‏فرماید: «هیچ کار خوبی را که انجام می‏دهی کوچک مشمار؛ به درستی که آن را خواهی دید، به گونه‏ای که تو را خشنود می‏سازد و هیچ گناهی را که انجام می‏دهی کوچک مشمار؛ به درستی که آن را خواهی دید، به گونه‏ای که تو را ناراحت می‏سازد»؛(3) 4. روایاتی مثل این روایت که امام صادق(ع) می‏فرماید: «کسی که مال برادرش را از روی ظلم، بخورد و به او برنگرداند روز قیامت پاره‏ای از آتش را بخورد».(4)
قمی و عیاشی در تفاسیرشان، کلینی در کافی و مفید در امالی با سندهای خویش از سوید بن‏غفلة از امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده‏اند که: «آن هنگام که آخرین روز حیات و اولین روز فرجام انسان فرا می‏رسد همسر، مال، فرزند و عمل وی در مقابلش مجسّم می‏گردند. در این حال... رو به عملش کند و گوید: به خدا قسم از تو روگردان بوده، تو را بر خود دشوار و سنگین می‏یافتم، پس بگوی که چه چیز از من نزد توست؟ عملش جواب دهد من با تو در قبر و در روز رستاخیز، قرین و همدم خواهم بود تا این‏که بر پروردگارت عرضه گردیم. حال اگر از اولیای خدا باشد کسی که خوش چهره‏ترین و خوشبوترین افراد است نزد او آید و به او گوید: بشارت باد تو را به آسایش از هر همّ و غم، و به رزقی از ارزاق بهشتی و... آن ولیّ خدا پرسد تو کیستی؟ پاسخ دهد: من عمل صالح توام...».(1) در روایت دیگری آمده: «عمل صالح به بهشت می‏رود و آنجا را برای صاحبش آماده می‏کند، همان‏گونه که مرد غلامش را بفرستد تا جایی را برای او آماده کند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «و أمّا الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلأنفسهم یمهّدون».(2)
با توجه به این آیات و روایات و نیز دیدگاه و دلائل بزرگانی که قائل به تجسّم اعمال هستند، می‏توان گفت که عقیده رایج تجسّم اعمال است، گرچه این احتمال بعید نیست که تمام آیات و روایات مربوط از باب تقریب به ذهن و تشبیه معقول به محسوس است. به هرحال، تجسّم اعمال خواه پذیرفته شود، خواه به تأویل برده شود، مسلم است که آیات و روایات مذکور نقش برجسته عمل در رستگاری را خاطرنشان می‏کنند.

جایگاه عمل در روایات

در مقابل روایاتی که به طور مطلق اعتقاد به ولایت را عامل نجات می‏داند، روایات دیگری وجود دارد که شیعیان را به عمل صالح توصیه می‏کند و در واقع، روایات مربوط به ولایت را مقیّد می‏سازد. لازم به ذکر است که روایات مربوط به ولایت اگر به طور مطلق لحاظ شود، با سیاق کلّی آیات و نیز برخی روایات که بر عمل تأکید دارد سازگاری ندارد. همان‏طور که آیات زیادی بر اهمیت عمل تأکید دارد، روایات زیادی نیز بر اهمیت عمل تأکید دارد. در برخی از این روایات از عمل صالح به عنوان یکی از ارکان ایمان نام برده شده است: «الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالارکان».(1) حتی در برخی روایات آمده: «الایمان لا یکون الا بعمل».(2) در اینجا نمی‏خواهیم این دسته از روایات را به تفصیل مطرح کنیم. تنها به سراغ روایاتی می‏رویم که ناظر به روایات مربوط به ولایت هستند. این روایات به چند صورت بیان شده‏اند:
1. روایاتی که کاملاً بر عمل تأکید می‏کنند و تصریح می‏کنند که نسبت و خویشاوندی با اولیاء اللّه‏ در نجات نقشی ندارد: ابراهیم بن‏محمد ثقفی می‏گوید از امام رضا(ع) شنیدم که فرمود: «... میان خدا و هیچ کس رابطه خویشاوندی وجود ندارد و هیچ کس جز از راه طاعت به دوستی خدا نمی‏رسد. پیامبر اکرم (ص) به فرزندان عبدالمطلب فرمود: اعمالتان را برای من بیاورید، نه رابطه‏ها و نسَب‏هایتان را. خدای تبارک و تعالی می‏فرماید: "فاذا نفخ فی الصور فلا أنساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون فمن ثقلت موازینه فاولئک هم المفلحون و من خفّت موازینه فاولئک الذین خسروا انفسهم فی جهنّم خالدون(3)"».(4)
هم‏چنین، پیامبر اکرم (ص) فرمود: «ای مردم میان هیچ کس و خدا خویشاوندی یا چیزی که خیری به او برساند یا شرّی را از او دفع کند وجود ندارد، جز عمل. همانا کسی ادعا نکند و آرزو نکند و خیال نکند که غیر از عمل چیزی به حالش نفع می‏رساند. قسم به کسی که مرا مبعوث کرد، هیچ چیزی نجات‏بخش نخواهد بود، مگر عمل توأم با رحمت پروردگار. من نیز اگر عصیان کرده بودم سقوط می‏کردم».(5)
طاووس یمانی نقل می‏کند که شبی حضرت علی بن‏حسین(ع) را در حال طواف و عبادت و گریه و زاری مشاهده کردم و به حضرت گفتم: «ما باید چنین زاری کنیم که گناهکاریم. پدرِ تو حسین، و مادرِ تو فاطمه، و جدّ تو رسول خداست. حضرت فرمود: نه نه، ای طاووس! سخن از نَسَب را کنار بگذار. خدا بهشت را برای کسی آفریده است که مطیع و نیکوکار باشد، هرچند غلامی سیاه‏چهره باشد و آتش را برای کسی آفریده است که نافرمانی کند، هرچند از قریش باشد. آیا سخن خدای را نشنیده‏ای: «فاذا نفخ فی الصّور فلا أنساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون» قسم به خدا روز قیامت چیزی به تو سود نرساند، جز عمل صالحی که از پیش بفرستی».(1)
هم‏چنین، در روایت دیگری حسن بن‏موسی وشاء بغدادی نقل می‏کند که در خراسان در مجلس علی بن‏موسی‏الرضا(ع) دیدم که برادر ایشان زید بن‏موسی خطاب به جماعت حاضر در مجلس به خاطر نسَب خود فخرفروشی می‏کرد. ابوالحسن که با گروهی سخن می‏گفت سخن زید را شنید، پس به او رو کرد و گفت: «ای زید آیا این سخن تو را فریفت که: «فاطمه دامان خود را پاک نگه داشت، پس خدا ذریه او را از آتش دور نگه داشت». قسم به خدا که این سخن جز در مورد حسن و حسین و فرزند در رحم او وارد نیست. مگر می‏شود موسی بن‏جعفر خدا را اطاعت کند و روزها را روزه بگیرد و شب‏ها را نماز بگذارد و تو خدا را معصیت کنی، آنگاه در روز قیامت مساوی باشید؟! اگر چنین است پس باید تو نزد خدای عزّوجلّ عزیزتر از او باشی. همانا علی بن‏الحسین می‏فرمود: پاداش نیکوکارانِ ما دو برابر، و کیفر برای گناهکارانِ ما چندبرابر است». سپس حضرت رضا(ع) با اشاره به آیه «قال یا نوح انه لیس من اهلک انه عملٌ غیر صالح» که بنا به مفاد آن چون فرزند نوح خدا را معصیت کرد، نسبت فرزندی او با نوح نفی شد، می‏فرماید: «همینطور کسی از ما که خدا را اطاعت نکند از ما نیست و تو تنها در صورتی که از خدای عزّوجلّ اطاعت کنی از ما اهل بیت خواهی بود».(2) در روایات دیگر نیز آمده است: «از کسانی مباش که بدون عمل به آخرت امید دارند».(3) در روایتی، هروی از امام رضا(ع) و او از پدرش نقل می‏کند که «اسماعیل به امام صادق(ع) گفت: ای پدر، درباره گناهکاران ما و دیگران چه می‏گویی؟ حضرت این آیه را تلاوت کردند: لیس بأمانیکم و لا أمانی اهل الکتاب من یعمل سوء یجز به».(4)
2. روایات دیگری در این زمینه وجود دارد که اوصاف شیعیان را بر می‏شمارد و تأکید می‏کند که ولایت بدون عمل معنا ندارد. شیعه واقعی و محبّ واقعی کسی است که اهل اطاعت باشد. محمد بن‏مسلم از امام باقر(ع) نقل می‏کند که فرمود: «آرای گوناگون شما را این طرف و آن طرف نبرد؛ به خدا تنها کسانی از شیعیان ما هستند که خدای عزّوجلّ را اطاعت کنند».(1)
هم‏چنین جابر گوید: امام باقر(ع) به من فرمود: «ای جابر آیا کسی که ادعای تشیع می‏کند او را همین کفایت می‏کند که از محبت ما خانواده دم زند؟ به خدا شیعه ما نیست مگر کسی که از خدا پروا و اطاعت نماید. ای جابر، ایشان شناخته نشوند، جز با فروتنی، خشوع، امانت، کثرت یاد خدا، روزه، نیکی به پدر و مادر، مراعات همسایگان فقیر و مستمند و بدهکاران و یتیمان، راستی گفتار، تلاوت قرآن و بازداشتن زبان از مردم جز در مورد خوبی آنها و این‏که امانت‏دار فامیل خویش باشند... آیا برای مرد کافی است همین که بگوید من علی را دوست دارم و از او پیروی می‏کنم و با وجود این عمل دینی انجام ندهد؟ هرگاه بگوید من رسول خدا را دوست دارم، اما از رفتار او پیروی نکند و به سنتش عمل ننماید، محبتش به پیغمبر به او هیچ سودی نرساند، پس از خدا پروا کنید و برای آنچه نزد خداست عمل کنید. خدا با هیچ کس خویشاوندی ندارد. دوست‏ترین بندگان خدای عزّوجلّ با تقواترین و مطیع‏ترینِ آنهاست. ای جابر! به خدا جز با اطاعت به خدای تبارک و تعالی نتوان تقرب جست. همراه ما برات آزادی از دوزخ نیست و هیچ کس در برابر خدا حجتی ندارد. هر که مطیع خدا باشد دوست ما، و هر که نافرمانی خدا کند دشمن ماست. ولایت ما جز با عمل‏کردن به ورع به دست نیاید».(2)
امام باقر(ع) در ذیل روایتی که می‏فرماید: «به خدا ما از جانب خدا براتی نداریم» تأکید می‏کند که «وای بر شما! مبادا فریفته شوید، وای بر شما! مبادا فریفته شوید».(3) امام حسن مجتبی(ع) می‏فرماید: «شیعیان ما کسانی‏اند که از کارهای ما و از تمام اوامر و نواهی ما پیروی کنند. فقط آنان شیعیان ما هستند. اما کسی که در بسیاری از آنچه خدا بر او واجب گردانیده ما را مخالفت کند، از شیعیان ما نیست».(4) امام صادق(ع) نیز می‏فرماید: «از شیعیان ما نیست کسی که به زبان، خود را شیعه ما بنامد ولی اعمال و رفتارش مخالف اعمال ما باشد. شیعیان ما کسانی‏اند که با زبان و قلب خود موافق ما باشند و از کارهای ما تبعیت کنند و...».(5)
بنا به برخی روایات، کسی که مرتکب گناه شود شیعه به شمار نمی‏آید و فقط علاقه‏مند نامیده می‏شود. در روایت آمده به امیرالمؤمنین(ع) می‏گویند که فلانی غرق در گناهان هلاکت آفرین است و در عین حال ادعا دارد که از شیعیان شماست. حضرت شیعه بودن آن شخص را تکذیب کرده، می‏فرماید: «او دوستدار ماست، نه از شیعیان ما».(1) گرچه از برخی روایات دیگر فهمیده می‏شود، کسی که غرق گناه است به واقع، نمی‏تواند دوستدار حقیقی باشد. محبّ واقعی مرتکب گناه نمی‏شود. در شعری منسوب به امام صادق(ع) آمده است: «خدا را معصیت می‏کنی، در حالی که مدعی محبت او هستی؛ به جانم قسم که این کاری است ناپسند. اگر محبت تو راستین بود، او را اطاعت می‏کردی، به درستی که محبّ از محبوب خود اطاعت می‏کند».(2)
امام صادق(ع) می‏فرماید: «... من به نجات کسانی از این امت که حق ما را بشناسند، امیدوارم، جز یکی از این سه گروه: همدم سلطان ظالم، کسی که دارای هوی و هوس است، و کسی که آشکارا گناه می‏کند». سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود: قل ان کنتم تحبّون اللّه‏ فاتبعونی یحببکم اللّه‏(3)».(4) امام صادق(ع) از پدرش نقل می‏کند که فرمود: «ای پسر، من اگر عمل تو بر خلاف عمل من باشد، در روز قیامت همراه من نخواهی بود. سپس فرمود: کسانی که مدعی دوستی کسانی باشند، حال آن‏که در عمل با آنها مخالفت می‏کنند، به خدا سوگند که خدای عزّوجل در روز قیامت آنها را در یک جایگاه قرار نخواهد داد».(5)
محبّ باید به محبوب خود اقتدا کند. امیرالمؤمنین(ع) می‏فرماید: «آگاه باش که هر پیروی را پیشوایی است که در پی وی در آید و از نور دانش او روشنی جوید و بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده بسنده کرده است و دو قرص نان را خوردنی خویش نموده. بدانید که شما را توان چنین کاری نیست، لیکن مرا یاری کنید با پارسایی و تلاش [در راه صلاح و سداد] و پاکدامنی و کار بی‏عیب».(1)
3. دسته دیگری از روایات تصریح می‏کنند که مؤمنان و شیعیان گناهکار سرانجام به بهشت می‏روند، اما سزا و مجازات گناهان خود را خواهند دید و این تا زمانی است که از گناهانشان تطهیر شوند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «ای گروه شیعه، از خدا بترسید. به درستی که بهشت از آنِ شماست، هرچند اعمال زشت، رسیدن شما به آن را با تأخیر مواجه سازد. پس برای درجات آن بکوشید، گفته شد: آیا کسی از محبّان تو و محبّان علی(ع) به جهنّم می‏رود؟ پیامبر فرمود: و کسی که با مخالفت محمد و علی خود را آلوده کند و مرتکب محرمات شود و به مردان و زنان مؤمن ظلم کند و از راه‏هایی که برای او ترسیم شده، روی گرداند، روز قیامت آلوده و ناپاک وارد می‏شود. محمد و علی به او می‏گویند: فلانی، تو آلوده‏ای و لیاقت هم‏نشینی با رهبران شایسته خود، و هم‏آغوشی با حوریه‏های زیبا و ملائکه مقرب را نداری. به آنجا نمی‏روی، مگر این‏که از آنچه در اینجا کرده‏ای، یعنی از گناهانت پاک شوی. پس داخل طبقه اوّل جهنّم می‏شود و به خاطر برخی گناهانش عذاب می‏شود. بعضی از آنان به خاطر برخی گناهانشان در روز محشر به سختی‏هایی دچار می‏شوند... بعضی از آنان که گناهانشان کمتر و سبک‏تر است در دنیا به سختی‏ها و مصیبت‏هایی دچار می‏شوند تا در قبر، پاک و پاکیزه دفن شوند، و بعضی مرگشان نزدیک می‏شود، حال آن‏که برخی از گناهانشان هنوز باقی مانده است، پس جان کندن آنها به سختی صورت می‏گیرند و بدین وسیله پاک می‏شوند... گناهانشان اگر بزرگ‏تر و بیشتر باشد با سختی‏های روز قیامت پاک می‏شود و اگر باز هم بزرگ‏تر و بیشتر باشد در طبقه اول جهنم پاک می‏شود. و میان محبّان ما این دسته بیشترین گناه و شدیدترین عذاب را دارند. آنان شیعه ما نامیده نمی‏شوند، بلکه دوستدار ما و دوستان اولیای ما و دشمنانِ دشمنان ما نامیده می‏شوند. همانا شیعیان ما کسانی‏اند که از ما پیروی کنند و کارهای ما را دنبال کنند و به اعمال ما اقتدا کنند».(2)
ناگفته نماند که این عذاب موقت که باعث تطهیر می‏شود، نوعی لطف و رحمت الاهی است، زیرا عذاب مؤمن گناهکار همچون حرارت دیدن طلا و نقره که آن را خالص می‏کند: «آتش دوزخ در حقیقت صورت رحمت الاهی برای اهل توحید است، زیرا رذایل نفسانی و حالات ظلمانی را از بین می‏برد و موجب رسیدن گناهکاران به کمالات موردنظر شده، آنان را آماده شفاعت می‏کند».(1)

نتیجه

1. مهم‏ترین نکته‏ای که در جمع‏بندی روایات باید مورد توجه قرار گیرد مسئله زمینه صدور هر کدام از این روایات است. روایاتی که در خصوص بحث امامت و ولایت صادر شده در صدد تأکید بر ضرورت اعتقاد به ولایت و نیز جایگاه آن در نجات و رستگاری است. از آنجا که این دسته از روایات به تفصیل در صدد تبیین عوامل نجات نبوده‏اند، به مسئله اهمیت عمل صالح در نجات نپرداخته‏اند. از سوی دیگر، روایاتی که اوصاف شیعه را بر می‏شمارد در صدد ترغیب شیعیان به فضایل و مکارم اخلاقی است و گاه کمالاتی را برای شیعه‏بودن بر می‏شمارند که اگر به ظاهر روایت اخذ شود باید بسیاری از شیعیان را از زمره تشیع خارج دانست. از این قبیل است این روایتِ منقول از امام صادق(ع) که: «فقط کسی از شیعیان ما است که ورع او در حدی باشد که حتی زن‏های پشت پرده از آن سخن بگویند و دوست ما نیست کسی که در شهری که ده هزار نفر در آن ساکن است پرهیزکارتر از او وجود داشته باشد».(2) در واقع، این روایت همانند این آیه شریفه در وصف مؤمنان است: «إنّما المؤمنون الّذینَ اذا ذُکر اللّه‏ وَجلتْ قلوبُهم و اذا تلیت علیهم آیاتُه زادتهم ایمانا و علی ربِّهم یتوکّلون».(3) روشن است که این آیه و آن دسته از روایات در مقام بیان شیعی کامل یا فرد اکمل شیعه می‏باشد.
شاهد بر دوگانه بودن زمینه صدور روایات آن است که هم در طبقه‏بندی باب‏های کتب روایی و هم در مطالبی که در این زمینه نوشته شده، تنها یک دسته از این روایات نقل شده است. به عنوان نمونه آنچه در کتب روایی تحت عنوان فضائل الشیعه(4) آورده شده، صرفا به روایات مربوط به جایگاه و فضیلت شیعیان و رستگاری آنان و وعده‏هایی که برای آمرزش گناهان آنان داده شده تأکید گشته و کمتر به اوصاف شیعیان اشاره شده است. از سوی دیگر، کتاب‏هایی که در باره اوصاف و آداب شیعه نوشته شده(1) بر اوصاف و ملکات اخلاقی شیعیان تأکید کرده است. درست است که برخی روایات این باب کمال مطلوب شیعه‏بودن را خواستار شده، اما تبعیت از ائمه اطهار در انجام اوامر الاهی و پرهیز از محرمات حداقل انتظاری است که از شیعیان خواسته می‏شود. مطابق با این فرموده امیرمؤمنان علی(ع) که شما نمی‏توانید مثل من باشید، ولی با تلاش در پرهیزکاری مرا یاری کنید، یک شیعه واقعی حداقل باید در این راه قدم بردارد و بکوشد.(2) ناگفته نماند که گاه بنابر اقتضائات خاص مکتوبات و به ویژه سخنرانی‏هایی که در این زمینه ارائه می‏شود روایات دسته اول بیشتر مطرح می‏شود و این امر چه بسا موجب افراط و تفریط می‏شود. بنابراین گرچه زمینه صدور روایات متفاوت است، اما باید توجه داشته باشیم که وقتی این دو دسته روایات را در کنار هم قرار دهیم ناگزیر باید از اطلاق آنها دست برداریم. از یک سو، روایات مربوط به عمل که از پشتوانه آیات قرآنی نیز برخوردار است، روایات مربوط به ولایت را تخصیص می‏زنند یا مقید می‏کنند. از سوی دیگر، روایاتی را که اوصاف شیعه را بر می‏شمارد، بر بیان و معرفی شیعیان کامل حمل می‏کنیم و روایاتی را که از آمرزش گناهان شیعه و نیاز ایشان به شفاعت سخن به میان می‏آورد بر شیعیان ناقص حمل می‏نماییم.(3)
2. روایات مربوط به ولایت در صدد تشویق و ترغیبِ تمسّک به ولایت و محبّت ائمه اطهار به عنوان ریسمان محکم الاهی است تا از راه این تمسّک، پیروان ولایت در مسیر هدایت قرار بگیرند، زیرا ولایت راه شناخت حقایق دینی و معارف الاهی است. در حدیث صحیح زراره از امام صادق(ع) که پنج رکن را برای اسلام بر می‏شمرد، در پایان آمده: «ولایت برتر از همه آنهاست، زیرا ولایت کلید آنهاست. والی راهنما و دلیل بر آنها است».(4) این‏که این همه بر محبت ائمه و اولیای الاهی تأکید شده، برای آن است که دوستداران آنان با تشبّه و اقتدا به آنان، متخلق به اخلاق الاهی شوند. محبّت نقش مهمی در تربیت دینی دارد، همان‏طور که محبت علی(ع) نقشی اساسی در تاریخ اسلام داشته است. استقامت و پایداری محبّان علی(ع) همچون ابوذر غفاری، حجر بن‏عدی و مانند آنها شاهد این گفته است.
2. باید توجه داشت که اگر برای معتقدان به ولایت و محبّان اهل بیت فضایلی ذکر، و به آنها بشارتی داده می‏شود، موردنظر به کسانی‏اند که واقعا به ولایت اعتقاد داشته، و شیعی و محبّ واقعی باشند. معلوم است که شیعه و محبّ واقعی به مولای خود اقتدا می‏کند و مرتکب گناه نمی‏شود. در واقع، ولایت آن است که شخص مؤمن با ولیّ یکی شود. انسان در صورتی می‏تواند ادعا کند که با ولیّ پیوند خاصی یافته و متحد شده است که خود را هم‏عقیده و هم‏مسلک مولای خود کرده باشد. در این صورت امکان ندارد که مرتکب گناه شود. این دل‏بستگی و محبّت باید در حدّی باشد که انسان را از دل‏بستگی‏های دنیوی جدا کرده، به عالم بالا رهنمون شود. کسی که با پیامبر و اهل‏بیت همراه و همدل شود عبادت در ذائقه‏اش شیرین و گناه در ذائقه‏اش تلخ خواهد شد. پس همه ولایت و محبت از شیعیان و محبان واقعی، و مشمول آن فضایل نیستند، زیرا در بسیاری موارد ادعای محبت چیزی جز توهم و خیال نیست، همان‏طور که امام باقر(ع) می‏فرماید: «به ولایت ما نتوان رسید، جز با پرهیزکاری و عمل نیک».(1)
هم‏چنین، باید در فهم و تفسیر این نوع روایات دقت ویژه‏ای مبذول کنیم. به عنوان نمونه این روایت که «محبّت علی بن‏ابی‏طالب حسنه‏ای است که هیچ گناهی به آن ضرر نمی‏رساند» معنایش این است که «محبّت علی(ع) نوعی محبّت عقلانی است، زیرا آن حضرت دارای فضایل حقیقی است و محبت به او به محبّت به آن حقایق و فضایل بر می‏گردد و کسی که چنین محبتی داشته باشد با عمل به آن فضایل به سعادت می‏رسد، و به این ترتیب هیچ گناهی به او ضرر نمی‏رساند».(2) اگر محبت علی(ع)، که نمونه کامل انسانیت و طاعت و عبودیت و اخلاق است، از روی صدق باشد، نه از روی تظاهر، مانع ارتکاب گناه می‏شود، مانند پادزهری که مصونیت ایجاد کرده، مانع نفوذ یا غلبه عامل بیماری در شخص واکسینه‏شده می‏شود. محبّت پیشوایی مانند علی(ع) که تجسّم عمل و تقواست، آدمی را شیفته رفتار علی(ع)، و فکر گناه را از سر او بیرون می‏کند. پس معنای روایت آنی نیست که جاهلان پنداشته و گفته‏اند که محبت علی(ع) چیزی است که با وجود آن هیچ گناهی هیچ تأثیری منفی در فرد ندارد.(3) بلکه به معنای آن است که با داشتن چنین محبوبی انسان به گمراهی نمی‏افتد.
3. به نظر می‏رسد که برخی روایات که به آمرزش گناهان بسیار سنگین وعده می‏دهد، ناظر به اعمال گذشته است. و گویا به شخص مؤمن فرصت داده می‏شود تا گذشته خود را جبران کرده، در مسیر هدایت گام بردارد. علامه طباطبایی ذیل آیه شریفه «ان اعبدوا اللّه‏ و اتقوه و اطیعون یغفر لکم من ذنوبکم»(1) می‏گوید: «منظور این است که گناهانِ قبل از ایمان آوردن آمرزیده می‏شود. اما معنا ندارد که گناهانی که هنوز محقّق نشده، پیشاپیش آمرزیده شود و معنا ندارد که وعده آمرزش گناهانی داده شود که در آینده تحقق می‏یابد، زیرا در این صورت با الغاء مجازات، لغوبودن تکالیف دینی لازم می‏آید. آیه شریفه «قل للذین کفروا ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف»(2) نیز مؤید همین برداشت است. و اما آیه شریفه «یا ایّها الذین امنوا هل ادلّکم علی تجارة تنجیکم من عذاب الیم تؤمنون باللّه‏ و رسوله و تجاهدون فی سبیل اللّه‏ باموالکم و انفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون یغفر لکم ذنوبکم و یدخلکم جنات»(3) گرچه در آمرزش همه گناهان ظهور دارد، اما آمرزش را بر استمرار ایمان و عمل صالح تا پایان زمان حیات مبتنی کرده است. پس این آمرزش به گناهانی که هنوز انجام نشده و به گناهان آتی تعلق نمی‏گیرد و وعده‏ای بر آمرزش آن گناهان داده نشده است».(4)
4. وعده پاداش بهشت و رسیدن به نجات در مورد برخی مؤمنان گناهکار، چه بسا به عاقبت و سرانجام کار اشاره داشته باشد، یعنی ولایت موجب رسیدن به نجات می‏شود. حال اگر کسی بر اثر غفلت، شهوت، سستی و مانند آن مرتکب گناه شد طبیعی است که مُهر عدم اطاعت و گناهکاری بر پیشانی او زده می‏شود و باید سزای آن را ببیند. اما این امید وجود دارد که اظهار ولایت و محبت، سرانجام او را به ساحل نجات خواهد رساند.
5. کسی که امید به شفاعت دارد باید خود نیز گامی بردارد تا مستحق دریافت آن بشود. کلمه شفاعت از ماده «شفع» گرفته شده است و مراد از شفع این است که دو چیز با هم جفت شوند. در اینجا نیز فرد مؤمن باید یک ارتباط اخلاقی با ائمه داشته و نوری به دست آورده باشد تا به انضمام نور ولایتِ آنها شفاعت تحقق پیدا کند.(5) به عبارت دیگر، پذیرش ولایت به عنوان شرط لازم است و به تنهایی کافی نیست. با توجه به آنچه گذشت بدون اطاعت و عمل صالح ولایت ادعایی مخدوش خواهد بود.
6. نکته پایانی این‏که به نظر می‏رسد لحن دوگانه‏ای که در روایات دیدیم به منظور ایجاد نوعی حالت خوف و رجاء در مؤمنان است که از یک سو نسبت به قبولی اعمال از طرف خدا و مقبولیت داشتن نزد اولیای الاهی خوف داشته باشند و از سوی دیگر به رحمت الاهی و شفاعت اولیای الاهی امیدوار باشند.

کتاب‏نامه

قرآن مجید، ترجمه محمدمهدی فولادوند.
نهج‏البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی.
ابی‏الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1387ق.
امین، احمد، فجر الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، 1965م.
بحرانی، ابن‏میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، قم مکتبة آیت‏اللّه‏ المرعشی النجفی، 1406ق.
بحرانی، هاشم بن‏سلیمان، نهایة الاکمال، تهران، نشر تاسوعا، 1421ق.
بحرانی، یوسف، الشهاب الثاقب، تحقیق مهدی رجائی، قم، 1419ق.
تفتازانی، شرح المقاصد، قم، الشریف الرضی، 1370.
حرّ عاملی، محمد بن‏حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
حلّی، ابن‏مطهر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ترجمه ابوالحسن شعرانی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1398ق.
خمینی، سید روح اللّه‏، تعلیق علی فصوص الحکم، بیروت، دار المحجه البیضاء، 1422ق.
ــــــــــــــ ، تقریرات فلسفه، به قلم سید عبدالغنی اردبیلی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381، ج3.
خواجویی، محمداسماعیل بن‏حسین، الرسائل الاعتقادیه، قم، دار الکتاب الاسلامی، 1411ق.
رفیعی قزوینی، سید ابوالحسن، غوصی در بحر معرفت، انتشارات اسلام، 1376.
زحیلی، وهبه، تفسیر المنیر، بیروت، دارالفکر المعاصر، 1418ق.
طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1393ق.
ــــــــــــــ ، انسان از آغاز تا انجام، انتشارات الزهرا، 1371.
طبری، محمد بن‏جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفة، 1409ق.
قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، قاهره، مکتبة وهبة، 1408ق.
قطیفی، ابراهیم، الفرقة الناجیه، تصحیح محمدحسن محمدی مظفر، قم، انتشارات زائر، 1382.
کاشانی، فیض، المحجة البیضاء، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1403ق.
کلینی، محمد بن‏یعقوب، الکافی، چاپ چهارم، بیروت، دار صعب، 1401ق.
گنابادی، سلطان محمد (سلطان علیشاه)، مجمع السعادات، تهران، انتشارات حقیقت، 1379.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
مراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1364ق.
مصطفوی، سید جواد، ترجمه و شرح اصول کافی، تهران، بی‏تا.
مطهری، مرتضی، عدل الاهی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، 1374.
ــــــــــــــ ، یادداشت‏های استاد مطهری، انتشارات صدرا، 1382.
المفید، محمد بن‏محمد، الامالی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1412ق.

پی نوشت ها:

1. «و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّة» (نساء: 124).
2. رک: مائده: 5؛ کهف: 18.
3. رک: ابراهیم: 18؛ نور: 39.
4. رک: مطهری، یادداشت‏های استاد مطهری، ج 8، ص 29.
1. رک: تفسیر المراغی، ج 8، ص 92؛ هم‏چنین التفسیر المنیر، ج 5، ص 286.
2. رک: علامه حلّی، کشف المراد، مؤسسة النشر الاسلامی، 1417، ص 564ـ565؛ هم‏چنین، تفتازانی، شرح المقاصد، ج 5، ص 157.
3. رک: همان، عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص688.
4. رک: عبدالجبار، پیشین؛ تفتازانی، پیشین.
5. «و اتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا و لا یقبل منها شفاعة و لا یؤخذ منها عدل و لا هم ینصرون» (بقره: 48)؛ هم‏چنین رک: بقره: 254؛ مدثر: 48.
6. «لا تقنطوا من رحمة اللّه‏ انّ اللّه‏ یغفر الذنوب جمیعا انّه هو الغفور الرحیم» (زمر: 53).
7. رک: حلّی، کشف المراد، ص 565؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج 5، ص 157.
1. «و لا تنفع الشفاعة عنده الاّ باذنه» (سبأ: 23).
2. «و لا یشفعون الاّ لمن ارتضی» (انبیاء: 28).
3. عدل الاهی، مجموعه آثار، ج 1، انتشارات صدرا، 1374، ص 228 و 230.
4. امین، احمد، فجر الاسلام، 292.
5. همان، ص293.
6. یادداشت‏های استاد مطهری، ج 6، ص 281.
7. گنابادی، رضا علیشاه، مجمع السعادات، ص332.
1. «... لو ان رجلاً قام لیله و صام نهاره و تصدّق بجمیع ماله و حجّ جمیع دهره و لم یعرف ولایة ولی اللّه‏ فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلالته الیه ما کان علی اللّه‏ عزّوجل حق فی ثوابه...» (کافی، ج 2، ص 18).
2. «... لو انّ رجلاً لقی اللّه‏ بعمل سبعین نبیا ثمّ لم یأت بولایة اولی الامر منا اهل البیت ما قبل اللّه‏ منه صرفا و عدلاً» (امالی شیخ مفید، ص 115).
1. «... انّ افضل البقاع ما بین الرکن و المقام ولو ان رجلاً عمّر ما عمّر نوح فی قومه الف سنة الاخمسین عاما یصوم النهار و یقوم اللیل فی ذلک الموضع ثمّ لقی اللّه‏ بغیر ولایتنا لم ینفعه ذلک شیئا» (بحار، ج 27، ص 173).
2. «اذا کان یوم القیامة و نصب الصراط علی جهنّم لم یجز علیه الاّ من معه جواز فیه ولایة علی بن‏ابی‏طالب...» (بحرانی، نهایة الاکمال، ص 196، به نقل از امالی طوسی، ص 290؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 594).
3. مجلسی، بحار الانوار، ج 35، ص 346؛ ج 7، ص 179؛ ج 37، ص 217؛ ج 68، ص 67؛ ج 38، ص 95؛ ج 40، ص 26 و... .
4. «تأتی انت و شیعتک یوم القیامة راضین مرضیین» (مجلسی، بحار، ج 35، ص 347).
5. «فمن احبّهم و اقتدی بهم فاز فوزا عظیما و نجا» (بحار، ج 36، ص 322).
1. «الا و من احبّ علیا استغفرت له الملائکه و فتحت له ابواب الجنة الثمانیة...» (بحار، ج 68، ص 124ـ125).
2. «من مات علی حبّ آل محمّد مات شهیدا... الا و من مات علی حبّ آل محمد بشره ملک الموت بالجنة...» (بحار، ج 68، ص 137).
3. «انّ حبّنا اهل البیت یساقط عن العباد الذنوب کما تساقط الریح الورق من الشجر» (بحار، ج 68، ص 116).
4. «حبّنا اهل البیت یکفر الذنوب و یضاعف الحسنات... (خواجویی، الرسائل الاعتقادیه، ص 39، به نقل از: امالی شیخ صدوق، ج 1، ص 166).
5. «ان اللّه‏ یستحیی ان یعذب أمّةً دانت بإمام من اللّه‏...» (بحار، ج 68، ص 113).
6. «الزموا مودتنا اهل البیت فانّه من لقی اللّه‏ یوم القیامة و هو یودنا دخل الجنّة بشفاعتنا ...» (بحرانی، نهایة الاکمال، ص 173، به نقل از امالی طوسی، ص 186؛ بحار، ج 27، ص 101؛ امالی مفید، ص 43).
1. «اربعة أنا لهم شفیع یوم القیامة... و المحبّ لهم بقلبه و لسانه» (بحار، ج 68، ص 124).
2. «واللّه‏ لنشفعنّ فی المذنبین من شیعتنا...» (بحرانی، نهایة الاکمال، ص 253).
3. مدثر: 38.
4. همان.
1. نجم: 39ـ41؛ هم‏چنین رک: بقره: 80 ـ82؛ نجم: 31؛ احقاف: 19؛ تحریم: 7؛ روم: 44؛ توبه: 105؛ حجر: 92؛ نحل: 32.
2. «و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر». (شوری: 30).
3. «و کایّن من قریة عتت عن امر ربّها و رسله فحاسبناها حسابا شدیدا و عذّبناها عذابا نکرا فذاقت وبال امرها و کان عاقبة امرها خسرا» (طلاق: 8ـ10)؛ هم‏چنین رک: اعراف: 96؛ نحل: 112.
4. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج 2، ص 181.
5. «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون... ام حسب الذین یعملون السیئات ان یسبقونا ساء ما یحکمون» (عنکبوت: 4).
6. «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء...» (آل عمران: 30).
1. «و وضع الکتاب فتری المجرمین مشفقین ممّا فیه و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لایغادر صغیرة و لا کبیرة الاّ احصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا» (کهف: 48)؛ هم‏چنین رک: اسراء: 13؛ زلزال: 8.
2. «انّ الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انّما یاکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا» (نساء: 10).
3. «لا تستصغرنّ حسنة تعملها فانک تراها حیث تسرّک و لا تستصغرن سیئة تعملها...» (وسائل الشیعه، ج1، ص89).
4. «فمن اکل مال اخیه ظلما و لم یرده الیه أکل جذوة من النار یوم القیامه» (تفسیر طبری، ج 3، ص 273).
1. کلینی، فروع کافی، ج 3، کتاب الجنائز، ص 231ـ233؛ طباطبایی، محمد حسین، انسان از آغاز تا انجام، انتشارات الزهرا، 1371، ص 80.
2. مجلسی، ج 96، بحار الانوار، ص 185.
1. نهج‏البلاغه، کلمات قصار، ش227.
2. کافی، ج 2، 38.
3. مؤمنون: 101ـ103.
4. «... انّه لیس بین اللّه‏ و بین احد قرابة و لا ینال احد ولایة اللّه‏ الا بالطاعة...» (بحار، ج 96، ص 221).
5. ابن‏ابی‏الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 863.
1. بحار، ج 46، ص 81ـ82.
2. مجلسی، بحارالانوار، ج 49، ص 218ـ219؛ ج 96، ص 221ـ222.
3. «... لا تکن ممّن یرجوا الاخرة بغیر عمل» (بحار، ج 77، ص 412).
4. مجلسی، بحار، ج 96، ص 221.
1. «لا تذهب بکم المذاهب فواللّه‏ ما شیعتنا الا من اطاع اللّه‏ عزّوجلّ» (کافی، ج 2، ص 73).
2. «... فواللّه‏ ما شیعتنا الاّ من اتّقی اللّه‏ و اطاعه... فاتقواللّه‏ و اعملوا لما عنداللّه‏، لیس بین اللّه‏ و بین احد قرابة... ما تنال و لا یتنا الاّ بالعمل و الورع» (کافی، ج 2، ص 75).
3. «... واللّه‏ ما معنا من اللّه‏ برائة و لا بیننا و بین اللّه‏ قرابة... ویحکم لا تغتّروا» (کافی، ج 2، ص 75).
4. «انّ شیعتنا هم الذین یتّبعون آثارنا و یطیعوننا فی جمیع اوامرنا و نواهینا...» (بحار، ج 68، ص 162)؛ هم‏چنین رک: بحار، ج 68، ص 149ـ154؛ بحار، ج49، ص219؛ ج 36، ص 388؛ ج 78، ص 188.
5. «لیس من شیعتنا من قال بلسانه و خالفنا فی اعمالنا و آثارنا...» (بحار، ج 68، ص 164).
1. رک: بحار، ج 68، ص 155.
2. تعصی الاله و انت تظهر حبّه *** هذا لعمری فی الفعال قبیح
لو کان حبّک صادقا لاطعته *** انّ المحبّ لمن یحبّ مطیع
(بحار، ج 47، ص 24؛ ج 70، ص 15؛ ج 78، ص 174).
3. آل عمران: 31.
4. «... انّی لارجوا النجاة لمن عرف حقّنا من هذه الأمّة الا لاحد ثلاثة... الفاسق المعلن...» (بحرانی، نهایة الاکمال، ص 173).
5. عن ابی‏عبداللّه‏(ع) أنّ اباه قال: «بنیّ انّک ان خالفتنی فی العمل لم تنزل معی غدا فی المنزل، ثمّ قال أبی اللّه‏ عزّوجلّ ان یتولی قوم قوما یخالفونهم فی اعمالهم ینزلون معهم یوم القیامة کلاّ و ربّ الکعبه» (الروضة من الکافی، ج 8، ص 254).
1. «الا و أنّ لکل مأموم اماما یقتدی به... اعینونی بورعٍ و اجتهاد و عفة و سداد» (نهج‏البلاغه، نامه 45، ترجمه شهیدی، ص 317).
2. «... ان شیعتنا من شیّعنا و اتبع آثارنا و اقتدی باعمالنا» (بحار، ج 68، ص 154)؛ هم‏چنین رک: ج 68، ص 155، حدیث 11.
1. امام خمینی، تعلیق علی فصوص الحکم، الفص الابراهیمی، بیروت، دار المحجة البیضاء، 1422، ص 105.
2. رک: کافی، ج 2، ص 79.
3. انفال: 2
4. رک: مجلسی، بحار الانوار، ج68، باب فضائل الشیعة.
1. رک: فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 4، کتاب اخلاق الائمة و آداب الشیعة.
2. رک: نهج البلاغه، نامه 45.
3. رک: ابراهیم قطیفی، الفرقة الناحیة، ص 267.
4. «... الولایة افضل لانّها مفتاحهنّ و الوالی هو الدلیل علیهن...» (کافی، ج 2، ص 17ـ18).
1. «لا تنال ولایتنا الا بالعمل و الورع» (کافی، ج 2، ص 60).
2. رفیعی قزوینی، سید ابوالحسن، غوصی در بحر معرفت، رساله حول عقائد الامامیة، انتشارات اسلام، 1376، ص281.
3. رک: مطهری، مرتضی، عدل الاهی، ص 331ـ332.
1. نوح: 2ـ3.
2. انفال: 38.
3. صف: 12.
4. طباطبائی، المیزان، ج 20، ص 27.
5. رک: تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، ص 608.

مقالات مشابه

تأثير نيت بر ارزش اخلاقي عمل از ديدگاه قرآن كريم

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهمحمود رجبی, محمد باقریان خوزانی

چگونگی دلالت آیه 33 آل‌عمران بر برگزیدگی آل محمّد (ص)

نام نشریهتفسیر پژوهی

نام نویسندهمیثم خلیلی, جواد فرامرزی

فرایند شکل‌گیری نظام عمل صالح از منظر قرآن و روایات

نام نشریهآموزه های قرآنی

نام نویسندهسهیلا پیروزفر, مرتضی ایروانی نجفی, فاطمه مولودی

بررسی فضایل اهل بیت علیهم السلام در تفسیر روح‌المعانی

نام نشریهتفسیر پژوهی

نام نویسندهحسین خاکپور, مهرناز گلی, الهام عباسی

تجلی صلوات در قرآن و سیره نبوی

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهکاظم قاضی‌زاده, هاشم اندیشه